به شدت با جملاتش دل می بره
می دونید چرا این پست را گذاشتم برای اینکه الانه داشتم تابش می دادم بعد آروم گفت مامانی هیس باباجون خوابیده
راستی یادم اومد الانه چندتااز واژه هاشو بنویسم ....
واژه ی بسیار معروفش : نُمِی یعنی خوراکی که این واژه را به تمام دوستان و خانواده ها و بچه های اطرافیان انتقال داده شده یک لغت نامه
دامی شو : تموم شد
بتورم : بخورم
نَتُن : نکن
الان تقریبا تمام جملات را کامل می گه و اگر متوجه کلمه ای از گفته هاش نشم الهی قربونش برم با اشاره سعی میکنه به من بفهمونه
4 تا رنگ سبز و زرد و قرمز و آبی را می شناسه
7 تا شعر بلده اتل متل توتوله ، شب ها که ما می خوابیم آقا پلیسه بیداره ، یک دختر دارم شاه نداره ، یک توپ دارم قلقلیه ، توپ سفیدم قشنگی ونازی ، تاب تاب عباسی ، گنجشک لالا سنجاب لالا را کامل بلده
سوره ی قل هوالله را کامل و سوره حمد را تا نصفه و ذکر صلوات را کامل با وعجل فرجه می خونه
شعرهای عمو پورنگ دو کلمه ی آخر هر بیت را می گه همزمان با عمو پورنگ
کار کردن با همه ی موبایل ها را بلده در صورتی که نه من نه باباش به موبایل زیاد ور نمی ریم
راستی یاد یک شیرین زبونی اش افتادم یک شب باباش داشت روزنامه می خوند و من سرگرم کامپیوتر بودم زهرا جون دید هیچکی نیست باهاش بازی کنه رفت از توی سبد روزنامه ها ، روزنامه برداشت رفت پیش باباجونش یک روزنامه به باباش داد و گفت : بیا عزیزم دوباره رفت یکی دیگه آورد گفت بیا نفسم ...
کلی خندیدیم و این دید با این جملات دل به دست می یاره و توجه جلب می کنه تکرار می کرد
الان هم که من دارم اینها را براتون می نویسم روی تاب نشسته و به من می گه بیا عزیزم تاب بده رفتم تابش بدهم به من می گه بیا نفسم تاب بده
الهی قربونش برم به قول خودش که اول این جمله را اینطوری بیان می کرد اجی بجی من ولی الان قشنگ می گه پتات بشم من