نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

نازنین زهرای من

بالاخره موفق شدم

1392/5/3 11:33
نویسنده : مامانی
472 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر یاد دادن بچه ها برای دسشویی رفتن کار مشکلیه ولی بالاخره موفق شدم niniweblog.comniniweblog.com

تقریبا من یاد دادن به زهرا جون را از عید نوروز شروع کردم ، تمام راهکارهایی که پرسیدم و خوندم را امتحان کردم نشد که نشد ...

این تجربه را در اختیار شما می ذارم که بتونید خیلی سریع بچه ها را از پوشک بگیرید ....

روز اولی که دوست دارید فرزندتان را از پوشک بگیرید ، چون بچه هنوز کنترل کردن را یاد ندارد ، حتما از دو تا یا سه تا شلوار و زیرشلواری استفاده کنید ... و چون خیلی بهتون سخت میگذره و ممکنه خسته یا عصبانی بشوید یادتون نره محبت کردن niniweblog.com

البته برای روز اول استفاده از شورت آموزشی هم بد نیست ولی برای همین یک روز و دو روز اوله ، تا موقعی که کنترل کردن یاد گرفت ....بعدش یادتون هم باشه مادام به خنده به فرزندتان پوشک نشان بدهید بگید پوشک بای بای و از این حرف ها استفاده کنید ، تشویق یادتان نرود niniweblog.com

بچه توی همون دو روز اول کنترل کردن را یاد می گیره ... بعد دوباره به او وخودتون استراحت بدهید ، می تونید برای مدتی که دلتان می خواهد از پوشک استفاده کنید ، ولی چون کنترل کردن را یاد گرفته ، برای خیس کردن پوشک دچار مشکله (یعنی اون موقع فرق بین پوشک و بدون پوشک را می فهمد) ...

بعد مرحله بعدیه که در این مرحله خیلی اذیت می شوید ولی نگران نباشید چون خیلی زود این مرحله را می گذرانید و زمانی این مرحله شروع کنید که اعصاب خوبی دارید ، و به خودتان بقبولانید که اگر جایی نجس شد اشکالی ندارد خیلی خونسرد فقط تمییز میکنید و یادتان باشد در این مرحله نباید اصلا به روی بچه بیارید (اگر جایی نجس شد) .... این مرحله را زمانی شروع کنید که هوا گرم است .

در این مرحله کاملا بچه را لخت کنید به جز یک زیر پیرهنی چیز دیگه ای تنش نباشه ، تا بچه بفهمه موقع دستشویی رفتن چیزی از بدنش خارج می شه و این را ببینه ، بعد برای اینکه خونه تون نجس نشه تایمری و در زمانهای مشخص بچه را دسشویی ببرید البته یادتان باشد اشتباه من را نکنید من یک مدتی تند تند می بردمش دسشویی یعنی هر یک ربع و این باعث شد زهراجون خسته بشه و دیگه سر دسشویی نشینه البته دوستم بهم اخطار داد ... برای همین دوباره پوشکش کردم و بعد از چند روزی دوباره این مرحله را شروع کردم و این دفعه تقریبا هر یک ساعت می بردمش دسشویی ، که بعدا این زمان اضافه شد .. این مرحله برای من دو روز یا سه روز طول کشید وخدا را شکر جایی نجس نشد .

و اما مرحله آخر یک شلوار و شورت (مواظب باشید زیاد پاش نکنید تا احساس کنه پوشکه) پاش کردم و گذاشتم یک خورده اختیار با خودش باشه ... برای همین زمان های دسشویی رفتن طولانی تر شد و یکی دو بار هم فرش نجس شد niniweblog.com 

ولی خدا را شکر ، خیلی زود فهمید که دسشویی اش را بگوید ... یعنی تا یک قطره شورتش کثیف می شد فوری می گفت مامانی جیش دارم و بعدش هم سریع به باباش میگفت : بابایی دیدی گفتم (فدای اون هیجانت بشم که ذوقت گرفته که بزرگ شدی ، اینقدر بهش گفتم تو بزرگ شدی که توی یک مهمانی وقتی یکی از آقایان همکار باباش را دیده بود ، و ازش پرسید اسمت چیه ؟ فوری گفت : زهرا قاسمی  و بدون توقف ادامه داد : من بزرگ شدم ... همکار همسرم نفهمید که چرا سریع تاکید کرد که من بزرگ شدم ... ولی شنیدن این جمله از زهرا اون هم در مقابل یک ناآشنا ، ما را خوشحال کرد ، چون متوجه تغییر خودش شده بود)

بله بالاخره زهرا جون (در دو سال 5 ماهگی) گفت و الان مرحله ای بود که دیگه اگر دیرتر می گفت قیافه من و باباش می شد این niniweblog.com

البته با گفتن جیش ، کلی جایزه می گرفت ... بعدش شروع کردیم به بیرون رفتن و قبل از بیرون رفتن می بردمش دسشویی و بعد بیرون می رفتیم ، جالب این بود که وقتی جایی طولانی مثل شهربازی بردمش و همون یک شب هم پوشک میکردم یا جیشو میگفت یا اگر نمی گفت (که چندبار پرسیدم گفتش جیش ندارم) خودش و نگه می داشت و پوشکو کثیف نمی کرد  ...

روی هم رفته این روند اگر پشت سرهم باشه به یک هفته نمی کشه ولی برای راحتی خودم هی به خودم و او فرصت می دادم و خداییش اصلا اذیت نشدم غیر از روزهای اول که استرس زیادی داشتم ، بقیه اش را راحت بودم ... الان که این مطلب را می نویسم زهراجون 10 روز است پوشک نمیکنم و برای همین دیر آپ کردم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مهدیه
3 مرداد 92 13:09
سلام
خوشحال میشم به وبلاگ مون بیاین و خاطره ی زایمان مامانا رو بخونین!


حتما عزیزم
سهیلا
10 مهر 93 13:59