تعطیلات رفتیم به قول زهرا جون مسافتت
قبل از شروع سال نو مسافرت رفتیم
ایندفعه قرار بود برویم راهیان نور که نشد ، تصمیم گرفتیم بدون برنامه حرکت کنیم ببینیم کجاها می شه رفت ...
راه افتادیم به طرف قم ...
توی راه با دوست مون شاهرود ماندیم بعد رهسپار قم شدیم ...
صبح یکشنبه 91/12/27 توی سرخه برای صرف صبحانه توقف داشتیم جاتون خالی صبحانه پیتزا خوردیم حالا چرا از غذا صحبت کردم بعدا متوجه می شوید !
بعداز ظهر همان روز قم بودیم اونجا نزدیک صحن حضرت معصومه علیه السلام هتل گرفتیم چقدر خوش گذشت آخه هتل دقیقا چسبیده به حرم بود ... بعد رفتیم زیارت
زهرا جون توی حرم به حضرت معصومه سلام داد و گفت حدد(حضرت) معصومه من دختر اوبی (خوبی) هستم
اینقدر این دختر شیرین زبونی می کرد که خیلی ها متوجه اش می شدند و قربون صدقه اش می رفتند
روز دوشنبه حرکت کردیم رفتیم طرف اصفهان ...
راستی یادم رفت بنویسم قبل از حرکت زهرا جونو بردیم ارتوپد گفتش چون زیاد از دستش عکس گرفتید دیگه برای عکس نروید و یک هفته ی بعد یعنی همون دوشنبه و سه شنبه دستشو توی حموم باز کنید
زهرا قبل از سفر خیلی از خارش دستش می نالید سشوار سرد میگرفتم روی دستش اروم می شد به خاطر گریه اش همسایه ها و دوستام بسیج شده بودند تا یک جوری ارومش کنند
توی راه هم میگرفتم جلوی کولر ماشین و خنک می شد از قضا توی هتل کولر گازی اش از زمین فاصله داشت و من رفتم روی میز دراور تا زهرا رو نزدیک کنم تا دستش خنک بشه (دوستم هی گفتش سشوارو ببر من گفتم نیاز نمی شه کولر ماشین هست اونجا پی بردم که کاش می اوردم) ترسیدم سرما بخوره
گفتیم چه امشب چه فردا شب می ریم دستشو باز می کنیم رفتیم و توی حموم دستشو باز کردیم یعنی یکشنبه شب .... اینقدر حموم کردنش طول کشید که حموم بخور گرفت بعد که زهرا را دراوردیم و برای غذا رفتیم رستوران هتل دوستم من را دید گفت چه سرخ و سفید شدید ولی باورتون نمی شه یکی ترس و یکی فشار باعث شد فشارم بیافته زمین زیر پام می لرزید